رویارویی علامه اقبال با استعمار فرهنگی و فکری

رویارویی علامه اقبال با استعمار فرهنگی و فکری


تاریخ خبر : ۰۵-۰۸-۹۴    امتیاز: 5 از 5  ( مجموع آرا : 1)

در کلام و الهیات کار سید جلال را محمد عبده دنبال کرد در صحنه سیاست اخوان المسلمین و مسلم لیک و سازمان های دیگر ایده های سید جمال را پس گرفتند و در فلسفه و رویاروئی با استعمار فرهنگی و فکری،اقبال مهمترین نقش را بعهده گرفت و تلاش کرد تا از یک سو اسلام را بصورت یک ایدئولوژی زنده و همه جانبه معرفی کند و از سوی دیگر جمود فکری مسلمانان را بشکند و مکاتب و ایدئولوژی شرق و غرب را شکست دهد.


اقبال در شکستن وجهه ی فرهنگی و فکری استعمار غرب نقش اساسی را بازی کرد.در زمانی که اقبال دست به مجاهدت های فکری زد،در جهان اسلام شبه روشنفکران خودباخته و عاملین استعمار غرب و جیره خواران تمدن بیگانه از هر طرف بر شرق اسلامی فشار آورده و حمله بزرگی را آغاز نموده بودند تا مسلمانان را از خود «آلینه» و بیگانه سازند.اقبال با با نوشته ها و سخنان و شعر های خود برای مهار کردن این جریان خطرناک نقشی تاریخی را بازی کرد،نقشی که در ادوار پیشین «معتزله» ایفا نمودند.هنگامیکه که جریانات انحرافی تفکر غربی (منطق یونان)در پوشش اسلامی به جنگ اسلام آمدند و یا مجاهدات غزالی در برابر هجوم فلسفه یونان ،اقبال این روشنفکر غرب دیده و مسلط بر فکر و اندیشه غربیان،کسی بود که بیش از همه غرب و ارزش های آن را مورد حمله قرار داد و نقاط ضعف آن را مورد حمله قرار داد و نقاط ضعف آن را افشا نمود و ارزش های اصیل اسلامی را مورد تاکید قرار داد و نسل جوان مسلمان را از نعمت اعتماد به خویش مجددا یرخودار ساخت.او دریکی از شعر های اردو به ملل غربی می گوید:
ای ساکنان دیار غرب،گوش فرا دهید
قریه خدایی(یعنی جهان اسلام)بازاری شایسته برای کالاهای تان نیست.
زری که به گمان شما گرانبها است در اینجا هیچ ارزشی ندارد
گوش بدهید!تمدن و فرهنگ تان در طناب خود خفه خواهد شد
کسی که آشیان بر شاخه نازک بنهاند،نمی تواند امیدوار به پایداری باشد.
برای رویا رویی و شکست دادن تمدن و فرهنگ استعماری غرب،اقبال از یکسو اسلام را به صورت پویا و زنده مطرح کرد و از سوی دیگر مکاتب غربی اعم از کمونیسم،لیبرالیسم،ناسیو نالیسم و دموکراسی را شدیدا مورد انتقاد قرار داد.در این زمینه اقبال در شبه قاره هند و محمد عبده در مصر،کاری را که سید جلال آغاز کرده بود ادامه دادند.
فرق بین کار اقبال  و محمد عبده این است که محمد عبده کوشید تا علوم جامد سنتی را که در قرون اخیر انحطاط مسلمانان دچار رکود و جمود شده بود به حرکت درآورد.
ولی اقبال از دریچه ای دیگر وارد شد،وی به بررسی مکاتب غربی و علوم جدید پرداخت و کوشید تا بت مکتب ها و اندیشه های  غربی را بشکند و فلسفه و جامعه شناسی و علم اقتصائد و علوم سیاسی و انسانی و سیستم آموزشی و فضائی را طبق بینش اسلامی باز سازی نماید.
عبده به تحرک بخشیدن به علوم سنتی پرداخت و اقبال به مسلمان سازی علوم جدید.در واقع اقبال نقش غزالی را در انجام این مهم در زمان خود ایفا کرد،چرا که غزالی نیز در زمانی که خطر یونان زدگی در جهان اسلام وجود داشت درصدد اسلامی نمودن فلسفه یونان و رد عناصر غیر اسلامی آن و قبول عناصر اسلامی بر آمده بودواقبال همین کار را در رویاروئی با امپریالیسم فرهنگی غرب انجام داد.
اقبال در این کار توانائی ویژه ای نشان داد چون از یکسو با فرهنگ اسلام و دوم با قرآن خو گرفته بود،و از سوی دیگر با مهترین کانون های علمی غرب از نزدیک آشنا و در فلسفه جدید چنان مهارت یافته بود که خود محافل غرب اسم وی را در کنار برگسون و مک تگارت مطرح می کردند.
زمانیکه اقبال دست به مجاهدت های فکری زد در جهان اسلام روشنفکران خود باخته و عاملین ایتعمار غرب و جیره خواران تمدن بیگانه از هر طرف بر شرق اسلامی فشار آورده بودند،تا مسلمانان را از خود بیگانه سازند.
اقبال در راس متفکرینی بود که به رویارویی با استعمار غرب پرداختند و یک نهضت بازگشت به خویشتن را در جهان اسلام آغاز کردند.



پرتال جشنواره علامه اقبال لاهوری